تنفر بهترین ابزار برای یافتن ایده های استارتاپی
دنبال ایده برای شروع یک استارتاپ هستید؟ بیشتر ایده های خارجی در ایران پیاده شده اند؟ پس چیزی که شدیدا از آن متنفرید را پیدا کنید!
من به شخصه از اینکه شبکه های اجتماعی زیادی پر سر و صدا شده اند و عده ای الکی در آن معروف شده اند، متنفرم! از رانندگی به خاطر ترافیک وحشتناک تهران و نبودن جای پارک متنفرم! از عمر کم باتری که باید مرتبا آن را تعویض کنم متنفرم! از طی کردن مراحل قانونی و دفتری برای خرید و فروش و اجاره متنفرم! (اینها فقط 1 درصد از چیزهایی است که من از آنها متنفرم)
اگر از من بپرسید که چطوری یک ایده برای شروع یک استارتاپ پیدا کنم، من به شما پیشنهاد می کنم چیزی را پیدا کنید که از وضعیت فعلی آن به شدت تنفر دارید و برایتان آزاردهنده است. منظور من از “چیزی” یعنی هرگونه محصول، خدمت، فرآیند، مشکل اجتماعی و اقتصادی، نگرش و… که شما از آن متنفرید.
ببینید زمانی که شما از چیزی خیلی متنفر هستید، یعنی وضعیت فعلی آن “چیز” برای شما به شدت غیر قابل قبول است و شما به خودتان می گویید: این افتضاحه! حتما باید تغییر کنه!
در بعضی از محافل و کارگاه ها و سخنرانی ها زیاد این جمله مسخره و خنده دار را می شنویم که “کارآفرینی یعنی عشق! یعنی علاقه! یعنی چیزی که به آن علاقه دارید را پیدا کنید و راه حلی برای آن بیاندیشید!”. (توصیه ها و حرف های قشنگی که به شما هیچ کمکی تا به حال نکرده و نخواهد کرد.)
تنفر قوی تر از عشق
تنفر به اندازه عشق و علاقه انرژی زیادی دارد و چه بسا از آن هم بیشتر است و حتی یک برتری که نسبت به عشق و علاقه دارد این است که به شما نشان می دهد یک مشکلی وجود دارد که باید برطرف شود. چیزی که هیچوقت عشق و علاقه به شما نخواهد گفت. شما در اصل می توانید با فکر کردن به چیزهایی که برایتان غیر قابل تحمل و نفرت انگیز هستند، مشکلات را بیابید و آنها را حل کنید.
بهترین ایده های استارتاپی یک مشکل خاص و دردناک را برای کاربران خود حل می کنند. چیزهایی که مردم از آن متنفرند و خدمت یا محصول شما این نفرت را در آنها از بین می برد، کاملا ناخودآگاه آنها عاشق شما خواهند شد.
عاشق مشکل باشید نه راه حل !
زیاد می بینیم که یک عده جوان دور هم شدند و با انگیزه و هیجان فراوان درباره ایده ای که پیدا کردند صحبت می کنند. آنها فکر می کنند چون خودشان عاشق این ایده هستند، دیگران هم عاشق آن خواهند شد و فقط به ساخت و طراحی یک محصول کاملا بی نقص و پر زرق برق فکر می کنند.
اینکه برای شما رساندن فرد سیگاری به صاحبان فندک جذاب به نظر میاد دلیلی بر موفقیت شما و هجوم مردم برای استفاده از محصول شما نیست. تا زمانی که مشکلی واقعی را حل نکنید هیچ ارزشی تولید نخواهد شد و زمانی که ارزشی تولید نشود مشتریان هدف شما هیچ گاه دست به جیب نخواهند شد!
زندگی کوتاه تر از آن است که چیزی را که کسی نمی خواهد بسازید !
حتما حداقل یکبار این جمله را شنیده اید. اگر مخاطب این جمله کارآفرینان سیلیکون ولی باشند شاید خیلی آنها را تحت تاثیر قرار ندهد چرا که در آنجا فقط زندگی کوتاه است.
اما اگر مخاطب این جمله یک کارآفرین ایرانی باشد چطور؟ آیا فرصت های جذب سرمایه در اکوسیستم ما به اندازه سیلیکون ولی است؟ آیا ریسک از دست دادن شغل به دلیل کارآفرینی در ایران به اندازه آمریکاست؟ آیا موانعی که بر سر راه یک کارآفرین داخل ایران وجود دارد با آنجا قابل مقایسه است؟ قطعا نه! پس اگر ما داخل چنین اکوسیستم و کشوری زندگی می کنیم باید حواسمان را چندین برابر بیشتر از کارآفرینان سیلیکون ولی به این جمله جلب کنیم. چرا که تصمیم به کارآفرینی در ایران در کنار ریسک های معمول در دنیا دارای ریسک های بسیار بیشتر دیگری نیز هست.
نتیجه گیری
تا زمانی که مشکلی را که از آن متنفرید پیدا نکرده اید و مطمئن نشدید که دیگران هم مثل شما از آن متنفر هستند، دست به کارآفرینی نزنید…
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.