مدل Waterfall چیست؟ + ۵ تفاوت آن با Agile
در دنیای پر سرعت توسعه نرم افزار امروزی، داشتن روشی که بتواند فرآیند توسعه را هدایت کند ضروری است. مدل های Waterfall و Agile دو روش کار توسعه نرم افزار محبوب هستند که سال ها به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته اند. در این مقاله به بررسی عمیق مدل Waterfall و تفاوت های آن با Agile می پردازیم.
مدل Waterfall یک رویکرد متوالی برای توسعه نرم افزار است که از یک فرآیند خطی و ساختار یافته پیروی می کند. این امر شامل فاز های مجزا می باشد که هر مرحله قبل از رفتن به مرحله بعدی تکمیل می شود. در مقابل، Agile رویکردی انعطاف پذیر و تکراری است که بر همکاری، سازگاری و پاسخگویی به تغییرات تمرکز دارد.
با درک تفاوت بین این دو روش، می توانید در مورد اینکه کدام یک برای پروژه توسعه نرم افزار شما مناسب تر است تصمیم آگاهانه ای بگیرید. در بخش های بعدی، مدل Waterfall و ویژگی های کلیدی آن و همچنین تفاوت این روش کار با Agile را مورد بحث قرار خواهیم داد. همراه ما باشید.
مدل Waterfall چیست؟
مدل Waterfall یک رویکرد توسعه نرم افزار متوالی می باشد که از یک فرآیند خطی و ساختاری پیروی می کند. شامل مراحل متمایز است که هر مرحله قبل از حرکت به مرحله بعدی تکمیل می شود. این مدل براساس این اصل می باشد که پس از اتمام هر مرحله، آن مرحله نباید دوباره مورد بررسی قرار گیرد.
اصول اصلی مدل Waterfall عبارتند از:
- پی در پی: مدل Waterfall از یک روش پی در پی پیروی می کند که در آن هر مرحله قبل از حرکت به مرحله بعدی تکمیل می شود.
- استحکام: مدل Waterfall یک روش سفت و سخت و انعطاف پذیر است که پس از اتمام یک مرحله، امکان ایجاد تغییر را برای آن مرحله فراهم نمی کند.
- تأکید بر مستندات: مدل Waterfall تأکید قابل توجهی بر اسناد و مدارک می کند که هر مرحله نیاز به ایجاد مستندات گسترده دارد.
مدل Waterfall با دنبال کردن یک سری مراحل، از جمله جمع آوری الزامات، طراحی، اجرای، آزمایش، استقرار و نگهداری کار می کند. در طول مرحله جمع آوری الزامات، الزامات نرم افزاری تعریف شده و اهداف و مقاصد پروژه تعیین می شود. در مرحله طراحی، معماری و طراحی نرم افزار توسعه یافته است. مرحله اجرای شامل کدگذاری نرم افزار بر اساس مشخصات طراحی می باشد.
در مرحله تست، این نرم افزار آزمایش می شود تا از اینکه الزامات و مشخصات آن را برآورده می کند، اطمینان حاصل شود. پس از اتمام آزمایش، نرم افزار مستقر می شود و مرحله نگهداری از آن آغاز خواهد شد، جایی که هرگونه مشکل یا اشکالات برطرف شده است.
مزایای مدل Waterfall شامل رویکرد ساختاری و پی در پی است که درک و پیروی آن را آسان می کند. همچنین تأکید قابل توجهی بر اسناد و مدارک می کند که از اینکه این نرم افزار از الزامات و مشخصات برخوردار باشد، اطمینان حاصل می کند.
با این حال، مدل Waterfall نیز دارای معایب است. استحکام و انعطاف پذیری آن می تواند سازگاری با الزامات در حال تغییر را چالش برانگیز و تأکید آن بر مستندات می تواند روند را کُند و وقت گیر کند. علاوه بر این، مرحله آزمایش فقط در پایان فرآیند توسعه رخ می دهد، که این امر می تواند منجر به شناسایی دیر هنگام موضوعات در این فرآیند شود و در نتیجه، انجام مجدد کار بسیار گران باشد.
مراحل استفاده از مدل Waterfall
همانطور که گفته شد، مدل Waterfall یک روش کار توسعه نرم افزار پر کاربرد است که از یک رویکرد خطی و متوالی پیروی می کند. از چندین مرحله تشکیل شده است که هر کدام نقش مهمی در روند توسعه ایفا می کنند. در این بخش، هر مرحله از مدل Waterfall را با جزئیات بررسی، ویژگی های کلیدی آنها را برجسته و اهمیت آنها را در ایجاد محصولات نرم افزاری با کیفیت بالا توضیح می دهیم.
1- جمع آوری الزامات (Requirements)
اولین مرحله از مدل Waterfall جمع آوری الزامات یا نیازمندی ها می باشد که بدون شک بحرانی ترین مرحله چرخه عمر توسعه نرم افزار است. در طول این مرحله، تیم پروژه از نزدیک با ذینفعان همکاری می کند تا تمام الزامات، ویژگی ها و عملکرد های لازم را که محصول نرم افزار باید داشته باشد، شناسایی و مستند کند.
این مرحله شامل ارتباطات، تحقیق، تجزیه و تحلیل زیادی است تا اطمینان حاصل شود که همه الزامات به طور دقیق، کامل و بدون ابهام ثبت می شوند. داشتن درک روشن از نیاز های تجاری و انتظارات کاربران برای تولید محصولی که نیاز های آنها را برآورده می کند و فراتر از انتظارات آنهاست، ضروری است.
جمع آوری نیازمندی ها همچنین شامل اولویت بندی الزامات بر اساس اهمیت، امکان سنجی و تأثیر آنها بر محصول است. این امر کمک می کند تا از اینکه تیم پروژه ابتدا روی مهم ترین ویژگی ها تمرکز می کند و در ابتدای فرآیند توسعه ارزشی را برای مشتری قائل می شود، اطمینان حاصل شود.
2- طراحی (Design)
مرحله طراحی فاز دوم مدل Waterfall است و گامی مهم در جهت تولید یک محصول نرم افزاری موفق به شمار می رود. در طول این مرحله، تیم پروژه نیازمندی های جمع آوری شده در مرحله قبل را می گیرد و آنها را به طرحی دقیق تبدیل می کند که نشان می دهد محصول نرم افزار چگونه ظاهر، احساس و عملکردی خواهد داشت.
این مرحله شامل ایجاد یک سند طراحی جامع است که شامل جنبه های مختلفی مانند معماری سیستم، طراحی رابط، ساختار داده و طراحی الگوریتم می باشد. سند طراحی باید به اندازه کافی دقیق به نظر برسد تا تیم توسعه را در مورد نحوه ساخت محصول نرم افزار راهنمایی کند.
مرحله طراحی نیاز به خلاقیت، مهارت های تحلیلی و توجه به جزئیات دارد. سند طراحی باید توسط ذینفعان بررسی و تایید شود تا از اینکه نیازها و انتظارات مشتری برآورده خواهند شد، اطمینان حاصل شود.
علاوه بر این، مرحله طراحی شامل شناسایی خطرات بالقوه و رسیدگی به آنها در مراحل اولیه توسعه است. این امر به کاهش خطراتی که می تواند منجر به شکست پروژه یا بیش از حد بودن بودجه شود کمک می کند.
3- پیاده سازی (Development)
مرحله پیاده سازی جایی است که تیم توسعه کد را می نویسد و تمام ویژگی ها و قابلیت های لازم را برای زنده کردن سند طراحی ایجاد می کند. این مرحله یک فرآیند زمان بر و جزئیات محور است که تیم توسعه را ملزم به همکاری نزدیک با سند طراحی می کند تا از اینکه محصول ارائه داده شده الزامات و مشخصات طراحی را برآورده می کند، اطمینان حاصل شود.
مرحله پیاده سازی شامل استفاده از زبان برنامه نویسی مناسب، ابزار های نرم افزاری و فریمورک ها برای ساخت محصول نرم افزاری است. همچنین شامل تست و اشکال زدایی کد برای اطمینان از کاربردی بودن، بدون خطا بودن و برآورده شدن نیاز ها و انتظارات مشتری است. مرحله اجرا همچنین مستلزم ارتباط موثر بین اعضای تیم می باشد تا همگی در یک جهت کار کنند و هیچ کار تکراری انجام نشود.
4- آزمایش کردن (Testing)
مرحله آزمایش چهارمین مرحله از مدل Waterfall و گامی مهم در جهت ارائه یک محصول نرم افزاری با کیفیت بالا است. در طول این مرحله، تیم توسعه محصول نرم افزار را به شدت آزمایش می کند تا مطمئن شود که نیازها و انتظارات مشتری را برآورده می کند.
مرحله تست شامل انواع مختلفی از تست ها، از جمله تست عملکرد، تست کارایی، تست قابلیت استفاده و تست امنیتی است. هر نوع آزمایش با هدف کشف انواع مختلف عیوب و مسائل در محصول نرم افزاری انجام می شود.
مرحله آزمایش مستلزم برنامه ریزی دقیق، اجرا و مستندسازی موارد و نتایج آزمون است. تیم توسعه باید اطمینان حاصل کند که قبل از عرضه محصول نرم افزاری به مشتری، تمام عیوب شناسایی و برطرف شده باشند.
مرحله آزمایش همچنین شامل همکاری با سهامداران است تا اطمینان حاصل شود که محصول نرم افزاری تمام الزامات، ویژگی ها و عملکرد های مورد توافق را برآورده می کند. این امر کمک می کند تا محصول نرم افزاری از کیفیت بالایی برخوردار باشد و نیاز ها و انتظارات مشتری را برآورده کند.
5- استقرار (Deployment)
مرحله استقرار، مرحله دیگر مدل Waterfall است که در آن محصول نرم افزاری در محیط تولید برای کاربران نهایی عرضه می شود. در مرحله استقرار، تیم توسعه اطمینان حاصل می کند که محصول نرم افزاری به درستی نصب، پیکربندی و در محیط تولید آزمایش شده است. این تیم همچنین تضمین می کند که کاربران نهایی می توانند بدون هیچ مشکلی به محصول نرم افزار دسترسی داشته باشند و از آن استفاده کنند.
مرحله استقرار مستلزم برنامه ریزی دقیق، هماهنگی و ارتباط بین تیم توسعه و ذینفعان برای اطمینان از روند استقرار روان است. تیم توسعه همچنین باید مستندات و آموزش مناسب را به کاربران نهایی ارائه دهد تا آنها را قادر سازد که از محصول نرم افزاری به طور موثر استفاده کنند.
پس از استقرار محصول نرم افزاری، تیم توسعه بر محصول نرم افزار نظارت می کند تا اطمینان حاصل کند که مطابق انتظار کار می کند و هر گونه مشکلی به سرعت شناسایی و حل شود.
6- نگهداری (Maintenance)
مرحله تعمیر و نگهداری مرحله نهایی در چرخه عمر توسعه نرم افزار است که پس از مرحله استقرار می باشد. در طول این مرحله، تیم توسعه پشتیبانی مداوم از محصول نرم افزاری را ارائه می کند تا مطمئن شود که عملکردش روان باقی می ماند و نیاز های متغیر کاربران نهایی را برآورده می کند.
مرحله تعمیر و نگهداری شامل چندین فعالیت از جمله رفع اشکال، به روز رسانی، ارتقاء و بهبود است. تیم توسعه باید به هر مشکلی که توسط کاربران نهایی گزارش می شود، به سرعت پاسخ داده و راه حل هایی را ارائه دهد که نیاز ها و انتظارات مشتریان را برآورده می کند.
مرحله تعمیر و نگهداری همچنین شامل نظارت و بهبود عملکرد محصول نرم افزاری است تا آن را مقیاس پذیر، قابل اعتماد و کارآمد نگه دارد. نگهداری موثر یک محصول نرم افزاری مستلزم ارتباط و همکاری مداوم بین تیم توسعه و ذینفعان است تا اطمینان حاصل شود که محصول نرم افزاری همچنان نیاز ها و انتظارات مشتریان را برآورده می کند.
Agile چیست؟
Agile یک رویکرد توسعه نرم افزار تکراری می باشد که بر همکاری، سازگاری و پاسخگویی به تغییر متمرکز است. این روش کار مبتنی بر مانیفست Agile، به افراد و تعامل، نرم افزار کار، همکاری با مشتری و پاسخ دادن به تغییر در پی یک طرح، ارزش می دهد.
اصول اصلی Agile عبارتند از:
- انعطاف پذیری: Agile یک روش انعطاف پذیر است که امکان تغییر در هر نقطه در طی فرآیند توسعه را فراهم می کند.
- همکاری: Agile بر همکاری و ارتباط بین اعضای تیم و همچنین با ذینفعان و مشتریان تأکید می کند.
- تکرار: Agile از یک رویکرد تکراری پیروی می کند، جایی که تغییرات کوچک و افزایشی در طول فرآیند توسعه به نرم افزار اضافه می شود.
Agile با پیروی از یک سری مفاهیم کلیدی، از جمله داستان های کاربر، اسپرینت ها، گذشته نگر و ادغام مداوم کار می کند. داستان های کاربر توضیحات مختصری از ویژگی های نرم افزار یا عملکرد از منظر کاربران نهایی است. اسپرینت ها (Sprint) چرخه های توسعه کوتاه هستند که به طور معمول یک تا چهار هفته به طول می انجامد، جایی که تیم توسعه روی مجموعه ای از داستانهای کاربر کار می کند. گذشته نگر جلساتی است که در پایان هر اسپرینت برای بررسی روند توسعه و شناسایی مناطقی برای بهبود برگزار می شود. ادغام مداوم شامل ادغام منظم تغییرات کد در یک مخزن مشترک است تا از اینکه این نرم افزار همیشه کار می کند، اطمینان حاصل شود.
مزایای Agile شامل انعطاف پذیری و سازگاری آن است که باعث می شود تغییرات به سرعت و به راحتی انجام شوند. همچنین تأکید قابل توجهی بر همکاری می کند که می تواند منجر به داشتن نرم افزار با کیفیت بالاتر و ارتباط بهتر بین اعضای تیم شود.
با این حال، Agile نیز چندین معایب دارد. تأکید آن بر انعطاف پذیری می تواند مدیریت فرآیند توسعه را به چالش بکشد و رویکرد تکراری آن می تواند منجر به خزش دامنه شود، جایی که این پروژه فراتر از اهداف اصلی خود گسترش می یابد. علاوه بر این، Agile ممکن است برای انواع پروژه ها مناسب نباشد و اجرای آن در سازمان هایی که برای رویکرد های سنتی تر برای توسعه نرم افزار استفاده می شوند، دشوار است.
5 تفاوت بین Waterfall و Agile
وقتی صحبت از توسعه نرم افزار می شود، دو روش اصلی وجود دارد که اغلب با یکدیگر مقایسه می شوند و در تضاد هستند: مدل Waterfall و Agile. در حالی که هر دو روش هدف ارائه نرم افزار با کیفیت بالا را دارند، اما در رویکرد خود برای دستیابی به آن هدف تفاوت چشمگیری دارند. در این بخش تفاوت های بین مدل Waterfall و Agile از نظر رویکرد، انعطاف پذیری، ارتباطات، مدیریت ریسک و مشارکت مشتری را بررسی خواهیم کرد.
1- رویکرد
مدل Waterfall از یک رویکرد بالا-پایین یا top-down برای توسعه نرم افزار پیروی می کند، جایی که هر مرحله از فرآیند توسعه به ترتیب به پایان می رسد. این پروژه از طریق یک سری مراحل از جمله جمع آوری الزامات، طراحی، اجرای، آزمایش، استقرار و تعمیر و نگهداری پیش می رود. در مقابل، روش Agile از یک رویکرد تکراری و افزایشی پیروی می کند. به این صورت که روند توسعه به چرخه های کوچک تر و قابل کنترل تر تقسیم می شود. هر چرخه به طور معمول یک تا چهار هفته به طول می انجامد و شامل مجموعه ای از داستان های کاربران یا ویژگی هایی است که در طول آن چرخه تکمیل می شوند.
2- انعطاف پذیری
Waterfall یک روش سفت و سخت می باشد که مجموعه ای دقیق از دستورالعمل ها و فرآیند ها را دنبال می کند، و پس از شروع پروژه، فضای کمی برای انحراف یا تغییر دارد. در مقابل، Agile بسیار سازگار است و امکان ایجاد تغییراتی را در طول فرآیند توسعه فراهم می کند. رویکرد تکراری Agile امکان انعطاف پذیری بیشتری را ممکن می سازد، زیرا در هر چرخه توسعه می توان تغییراتی ایجاد کرد. این بدان معنی است که در صورت تغییر نیاز ها، پروژه به راحتی قابل تنظیم می باشد تا این تغییرات را منعکس کند.
3- ارتباطات
Waterfall یک روش خاموش است که در آن هر مرحله از فرآیند توسعه به طور معمول توسط یک تیم یا بخش های متفاوت انجام می شود. ارتباطات اغلب بین تیم ها محدود می شود و همکاری یا تعامل کمی بین ذینفعان، اعضای تیم و مشتریان وجود دارد. در مقابل، Agile تأکید قابل توجهی بر ارتباط و همکاری می کند. رویکرد تکراری Agile امکان برقراری ارتباط مداوم بین اعضای تیم، ذینفعان و مشتریان را فراهم می کند. با آگاه نگه داشتن همه، ارتباطات اطمینان حاصل می کند که پروژه طبق برنامه ریزی پیش می رود و همه در جهت همان هدف تلاش می کنند.
4- مدیریت ریسک
Waterfall از رویکرد “پس از واقعیت” یا after-the-fact برای مدیریت ریسک پیروی می کند. خطرات در مرحله برنامه ریزی شناسایی و مورد توجه قرار می گیرند، اما مدیریت ریسک مداوم در طول فرآیند توسعه وجود دارد. در مقابل، Agile یک رویکرد مداوم برای مدیریت ریسک پیش می برد. خطرات در طول هر چرخه توسعه شناسایی و مورد توجه قرار می گیرند و پروژه بر این اساس تنظیم می شود. این بدان معناست که اگر یک ریسک مشخص شود، می توان آن را به سرعت مورد بررسی قرار داد قبل از آنکه به یک مسئله مهم تر تبدیل شود.
5- مشارکت مشتری
Waterfall به طور معمول شامل مشارکت محدود مشتری می شود. مشتریان در مرحله جمع آوری الزامات، ورودی را ارائه می دهند. اما در ادامه، یعنی در طول بقیه مراحل توسعه، دخالت کمی دارند. در مقابل، Agile تأکید قابل توجهی بر مشارکت مشتری دارد. مشتریان در طول فرآیند توسعه درگیر هستند و در صورت توسعه، ورودی و بازخورد خود را در رابطه با نرم افزار ارائه می دهند. این امر تضمین می کند که این نرم افزار نیاز های آنها را برآورده می کند و با اهداف آنها هماهنگ است.
به طور خلاصه، مدل Waterfall و Agile دو روش توسعه نرم افزار بسیار متفاوت هستند. Waterfall از یک رویکرد بالا-پایین و سفت و سخت برای توسعه پیروی می کند، در حالی که Agile تکراری و انعطاف پذیر است. Waterfall خاموش می باشد، با ارتباطات کم یا همکاری کوتاه بین تیم ها، در حالی که Agile تأکید قابل توجهی بر ارتباطات و همکاری دارد. Waterfall یک رویکرد پس از واقعیت برای مدیریت ریسک به کار می برد، در حالی که Agile یک رویکرد مداوم را در پیش می گیرد. در نهایت، Waterfall شامل مشارکت محدود مشتری می باشد، در حالی که Agile شامل درگیری مداوم مشتری در طول فرآیند توسعه است.
چه زمانی از Waterfall به جای Agile استفاده کنیم؟
پس از بحث در مورد تفاوت بین Waterfall و Agile، درک این نکته مهم است که چه زمانی از هر روش استفاده کنید. هیچ رویکردی نیست که در همه جا به کار بیاید و انتخاب روش مناسب به عوامل مختلفی از جمله ویژگی های پروژه، ساختار و فرهنگ تیم، نیاز های مشتریان و انتظارات و منابع و بودجه موجود بستگی دارد.
1- ویژگی های پروژه
پیچیدگی و ریسک یک پروژه عوامل مهمی هستند که باید هنگام انتخاب یک روش توسعه در نظر بگیرید. Waterfall به طور معمول برای پروژه هایی با الزامات تعریف شده و دامنه ثابت استفاده می شود. این روش مناسب برای پروژه هایی است که می توان نتیجه را پیش بینی کرد و الزامات بعید به نظر می رسد تغییر کنند. از طرف دیگر، Agile برای پروژه هایی با الزامات در حال تحول، درجه پیچیدگی بالا و خطر بالای شکست مناسب است. Agile به تیم ها این اجازه را می دهد تا با نیاز های در حال تغییر سازگار و انعطاف پذیر باشند که این ویژگی، آن را برای پروژه هایی با نتایج نامشخص ایده آل می کنند.
2- ساختار و فرهنگ تیم
ساختار و فرهنگ یک تیم توسعه نیز عامل مهمی است که باید در نظر گرفت. Waterfall به یک ساختار سلسله مراتبی با نقش ها و مسئولیت های واضح نیاز دارد، در حالی که Agile نیاز به ساختار تیمی مشترک و متقابل دارد. برای موفق شدن با Agile، پرورش فرهنگ به صورت مداوم و پذیرش تغییر ضروری است. اگر تیم در برابر ارتباطات و همکاری مکرر مقاوم باشد، ممکن است Agile رویکرد مناسب آن تیم به شمار نرود.
3- نیاز ها و انتظارات مشتریان
هنگام تصمیم گیری در مورد یک روش توسعه، لازم است که نیاز ها و خواسته های مشتریان را در نظر داشته باشید. اگر آنها از آنچه می خواهند مطمئن باشند و مستعد تغییر ذهن خود نیستند، روش Waterfall گزینه مناسب است. با این حال، اگر آنها از شرکت کردن در فرایند توسعه و تغییر استقبال کرده باشند، Agile انتخاب مناسبی است. با Agile، مشتری می تواند بازخورد مداوم خود را ارائه دهد که منجر به یک محصول نهایی برتر می شود. در نتیجه این محصول نیازهای آنها را برآورده می کند و از انتظارات آنها پیشی می گیرد.
4- منابع و بودجه موجود
منابع و بودجه موجود نیز عامل مهمی است که هنگام انتخاب یک روش توسعه در نظر گرفته می شود. Waterfall به برنامه ریزی بیشتری نیاز دارد که می تواند منجر به هزینه های بالاتر و زمان توسعه طولانی تر شود. از طرف دیگر، Agile امکان انعطاف پذیری بیشتر در تخصیص منابع را فراهم می کند و می تواند منجر به زمان توسعه سریع تر شود. با این حال، Agile نیاز به برقراری ارتباط و همکاری مداوم دارد که می تواند هزینه ها را نیز افزایش دهد.
نتیجه گیری
همانطور که خواندید، روش های Waterfall و Agile دو رویکرد مختلف برای توسعه نرم افزار را نشان می دهند که هر کدام دارای مزایا و معایب هستند. مدل Waterfall یک رویکرد خطی و بالا-پایین است که بر برنامه ریزی و مستندات تمرکز دارد، در حالی که Agile یک رویکرد تکراری و افزایشی است و بر انعطاف پذیری و همکاری مشتری تأکید می کند.
انتخاب روش مناسب برای هر پروژه در جهت موفقیت آن بسیار مهم است. این امر نیاز به در نظر گرفتن چندین عامل از جمله ویژگی های پروژه، ساختار تیم و فرهنگ آن، نیاز های مشتریان، انتظارات و منابع و بودجه موجود دارد. با در نظر گرفتن دقیق این عوامل، می توانید روش کار متناسب با نیاز های پروژه خود را انتخاب کنید.
در نهایت، انتخاب روش مناسب برای موفقیت یک پروژه توسعه نرم افزار بسیار مهم است. هر دو روش Waterfall و Agile کاربرد های خود را دارند و تصمیم نهایی به الزامات خاص هر پروژه بستگی دارد. برای تیم های توسعه ضروری است که تفاوت های بین این دو روش را درک کنند و بدانند چه موقع از آنها استفاده باید کرد تا محصولی با کیفیت را ارائه دهند و مشتریان را راضی نگه دارند.
سوالات متداول
متدولوژی Waterfall بهتر است یا Agile؟
متد Waterfall در گذشته مورد استفاده قرار می گرفت و چون در این مدل توجه کمی به خواسته مشتری می شود، محصولاتی که با این مدل تولید می شوند با شکست بیشتری نسبت به Agile مواجه می شوند.
چه زمانی از Waterfall استفاده کنیم؟
بهتر است از مدل Waterfall زمانی استفاده شود که اولا ریسک پایینی در پروژه وجود داشته باشد و ثانیا درباره خواسته و نیاز مشتری کاملا مطمئن باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.